۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

اسفند ، ماه غم نان ، ماه شرمندگی در برابر فرزندان ، ماهی که جنبش نهادینه میشود .

بوی عید که میاید ، با خود غمی جانکاه میاورد برای بخش عظیمی از ملت . غم  بی پولی و هزینه های سر سام آور .
عید آمد و ما لختیم
در کشوری که وزیر رفاهش چهارصد میلیارد تومان دارایی ثبت شده دارد و دویست و هفتاد میلیارد تومان از بانکهای کشور وامهای رانتی گرفته است ، بسیارند کسانی که زیر بار فقر له میشوند . شب عید است و هزار هزینه ریز و درشت و شرمندگی فراوان برای پدران و مادرانی که خود نیز مدتهاست رنگ لباس و نو را ندیده اند . اما مگر میتوان بچه را گفت که چون رییس دولت و اعوان و انصار او بیکفایتند و دزد ، بوی رخت و لباس نو و شیرینی و آجیل را از یاد ببرد ؟
آبرو داری شب عید را مگر میتوان با 300000 تومان عیدی به مقصد رساند و سر و همسر را مگر میتوان به فرمایشات گهر بار رهبر فرزانه انقلاب فریفت ؟
اینجاست که درد داشتن نظامی سراسر جهل و ریا و تزویر ، دردی مشترک میشود در جامعه . بگوییم و بنویسیم و نشان دهیم که این ملت و این مرز و بوم ، استحقاق بیش از این را دارد . حقش است که بداند چر 75 درصد سرمایه بانکها در اختیار 100 نفر قرار گرفته است . او حق دارد تا بداند که یک سردار سپاه چگونه در این سالها 400 میلیارد تومان سرمایه اندوخته و حق دارد بداند که چرا باید غم نان ، زیبایی بوی عیدی ، بوی توت و بوی کاعذ رنگی را حرامش کند .
او حق دارد بداند و تو وظیفه داری تا برایش بگویی . به او بگو .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر